فکرشو بکن . یه کار خیلی مهم اول صبح داری . ساعت گوشی هم گذاشتی واسه 10 دقیقه زودتر .
ziiing . ziiiiiing .ziiiiiiiiiiiing
بلند می شی و برای اینکه مثل هر روز تو تله ی snoooz نیفتی از همون اول خاموشش می کنی و ...
همون موقع است که خدا دلش می سوزه خواب بمونی و به کارت نرسی . تو هم که انگاری از تیر و طایفه ی خرس های قطبی هستی و عمرا خودت بیدار شی .
اینجاست که ارسال رسل انجام می شه
رسولی که واسه بیداری فرستاده شد یه سوسک کوچول موچول 10 سانتی با 15 سانت شاخت بود که رژه ی صبحگاهی شو روی صورت بنده انجام می داد .
دلم نیومد بکشمش . بردم انداختمش تو حیاط .
از اون موقع دارم فکر می کنم اگه یه روز نماز صبح کسی بیدارم نکنه ترجیح می دم نماز صبحم قضا شه یا از این رسولا بیاد بیدارم کنه ؟!